جمعه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۶

وه چه شب های سحر سوخته من
خسته
در بستر بی خوابی خویش
در بی پاسخ ویرانه ی هر خاطره را کز تو در آن
یادگاری به نشان داشته ام کوفته ام
کس نپرسید زکوبنده ولیک
با صدای تو که می پیچد در خاطر من :
" کیست کوبنده ی در ؟ "

هیچ نظری موجود نیست: